همه را خط زدم تا به عشقم برسم غافل از اینکه خودم خط خورده عشقم بودم تا به عشقش برسه
::
::
غروبم جلوه های دیگری داشت سحر هم در صفای خود سری داشت ولی از دوست تا بیگانه،هرکس برای کشتن من خنجری داشت
::
::
زخم هایم به طعنه می گویند: دوستانت ، چقدر با نمک اند!!
::
::
چى شد سیگارى شدى؟ یه شب بارون میومد؛ خیلى تنها بودم چى شد ترک کردى؟ یه شب بارون میومد؛ دیگه تنها نبودم چى شد الکلى
شدى و سیگارو دوباره شروع کردى؟ یه شب بارون میومد؛ دوباره تنها شدم چى شد آوردنت اینجا بستریت کردن؟ یه شب بارون میومد؛
خیلى تنها بودم؛ تو خیابون دیدمش؛ اون تنها نبود…
بقیه در ادامه مطلب...