loading...
الوند پاتوق,سایت تفریحی,پیشواز ایرانسل,اس ام اس
ap بازدید : 1386 چهارشنبه 04 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

بغض آخرین دیدارمان را پلک نمی زنم ، می ترسم دنیا را سیل ببرد !
::
::
نیا لطفا !
میدانم می آیی ، لبخند نمیزنی ، میمیرم !
::
::
تو که نباشی با چتر هم که قدم میزنم ، گونه هایم خیس میشود …
::
::
ﺑﮕﻮ ﭼﻪ ﻣﺨﺪﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ بودنت ﮐﻪ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﻢ ؟
::
::
می شنوی ؟ دیگر صدای نفسم نمی آید ، به دار کشیده مرا بغض نبودنت !
::
::
بدترین درد این نیست که عشقت بمیره
بدترین درد این نیست به اونی که دوستش داری نرسی
بدترین درد این نیست که عشقت بهت نارو بزنه
بدترین درد اینم نیست که عاشق یکی باشی و اونم ندونه
میدونی بدترین درد جیه ؟ بدترین درد اینه که یکی بمیره بعد بفهمی دوستت داشته !
::
::
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من با خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام
::
::
آخرش یک اعلامیه ترحیم چاپ می کنم با عکسی دونفره و برای کسانی که هیچوقت نمی فهمند به زبان ساده توضیح می دهم آن که خاک کردید اوست ؛ آن که مرده است منم …
::
::
ساده نیست گذشتن از کسی که گذشته هایت را ساخته !
::
::
کاش میشد یک لحظه جایمان را با هم عوض کنیم شاید تو میفهمیدی چقدر بی انصافی و من می فهمیدم چرا ؟
::
::
دورا دور عاشقت شدم
دورا دور نگرانت بودم
دورا دور عشق ورزیدم
و حال
عاشق شدن و عشق ورزیدنت به دیگری را
دورا دور می بینم
و از همین دورا دور می میرم !
::
::
وقتی که رفت و منو از یاد برد
هرچی که داشتم همه رو باد برد !
::
::
من هم مثل خیلی از عاشق ها از تو یادگاری دارم ولی یادگاری من با بقیه فرق داره ؛ یادگاری من از تو سینه ای پر از درده !
::
::
چقدر آبروی دلم را خریده اند این سه نقطه ها …
::
::
امروز روز خوبی بود ، هیچ صفری اضافه نشد به هزار غمی که داشتم !
::
::
امروز در قلبم برای همیشه پلمپ شد به جرم دوست داشتن های بی مورد !
لطفا دیگر سراغ آن نیایید حتی با مجوز رسمی از عقل !
::
::
گفتی قیدت را بزنم اما ندانستی که دوست داشتن من از اول هم بی قید و شرط بود !
::
::
کار سختی پیش رو دارم : بعد از رفتنت باید زنده بمانم !
::
::
سکوت تو سهمگین تر از سکوت ابرهاست ؛ هرگاه تو سکوت می کنی من می بارم !
شاید به همین خاطر سکوت کرده ای چون تو باران را دوست داری …
::
::
منتظر قطارم ، قطاری که مسافرم در آن نیست و من در ایستگاه نیستم ؛ من روی ریلم !
::
::
مسافر کناریم که پیاده شد ، پنجره ای گیرم آمد ؛ باقی مسیر را گریستم !
::
::
در باز و بسته شد ، حتما باد باز شوخی اش گرفته و باز ادای آمدنت را درمیاورد تا دلم را در قفس دلتنگی بلرزاند ؛ افسوس که نمیداند صدای پایت را حفظم …
::
::
دل من همانند اتوبوس های شهر شده !
غصه ها سوار میشوند فشرده به روی هم و من راننده ام که فریاد میزنم :
دیگر سوار نشوید ، جا نیست !
::
::
دلم آسمان “جمعه” است ، می گیرد و نمی بارد !
::
::
بعد از مرگم همه اعضای بدنم را اهدا کنید به جز قلبم …
قلبم را در اعماق زمین دفن کنید تا آرام گیرد ، آخر قلب زخمی من دیگر نای تپیدن برای کسی را ندارد !
راستی یادم رفت ، خاکسترهای جگرم را هم دفن کنید !

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    جنسیت شما چیست
    آمار سایت
  • کل مطالب : 93
  • کل نظرات : 44
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 24
  • آی پی امروز : 73
  • آی پی دیروز : 24
  • بازدید امروز : 87
  • باردید دیروز : 38
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 232
  • بازدید ماه : 144
  • بازدید سال : 9,165
  • بازدید کلی : 1,419,565